و من چقدر دلم می خواهد

همه داستانهای پروانه ها را بدانند که
بی نهایت بار
در نامه ها و شعر ها
در شعله ها سوختند
تا سند سوختن نویسنده شان باشند

پروانه ها
آخ
تصور کن
آن ها در اندیشه چیزی مبهم
که انعکاس لرزانی از حس ترس و امید را
در ذهن کوچک و رنگارنگشان می رقصاند به گلها نزدیک می شوند
یادم می آید
روزگاری ساده لوحانه
صحرا به صحرا
و بهار به بهار
دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم
عشق را چگونه می شود نوشت
در گذر این لحظات پرشتاب شبانه
که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت

دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم

که در آن دلی می خواند
من تو را
او را
کسی را دوست می دارم

حسین پناهی

همه داستانهای پروانه ها

ها ,پروانه ,داستانهای ,شبانهکه ,پرشتاب ,لحظات ,داستانهای پروانه ,همه داستانهای ,پروانه ها ,به غفلت ,غفلت آن

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

kavirtstr فضای اجتماعی باغ وحش دبی ( Dubai Zoo ) ترجمه مفید در دنیای علم و تحصیل ترکیش موزیک : سایت دانلود آهنگ ایرانی به زبان ترکیه -فارسی کاشت مو در تبریز عاشق خدا مطالب اینترنتی بهترین سایت دنیای مجازی قوم قاهر خلج